جوک - مدرسه



		جوک

نویسنده: school
به نام خدا وحالا نوبت به به چندتا جک باحال رسیده بخونید بخندید ونظر بدید. به ترکه میگن وقتی یونس گم شد چی شد؟ میگه سازمان یونسکو تاسیس شد! یک روزیک مردی میره سی دی میخره میبینه که سی دی پر از خشه از فروشنده میپرسه چرا این همه خش داره فروشنده میگه زیره اهنگای قشنگ رو خط کشیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ترکه میخوره به دیوار میگه ببخشید!!!!! یه ترکه راه میرفته خسته میشه میدوه یه روزازیکی می برسن دودوتامیشه چندتا؟میگه:هشتا. میگن: چرا؟ میگه:من ازیه راهی دیگه حلش کردم!!!!! ز یه خره میپرسن: راست میگن شما ترکین؟ خره میگه: والا یه صحبتهایی شده ولی ماهنوز زیره بار نرفتیم. عربه بلند پروازی می کنه با زد هوایی پایین می یارندش یک روز یک ماره روسری سرش میکنه میگه من کبری هستم!!! یه روز ترکه با نافش بازی می کن یهو فشارش می ده ریستارت می شه بعد اف دیسکش می کنن ترکه پسردار میشه ولی بچش کور به دنیا میاد جو میگیردش اسمه بچشو میزاره حیدر مریم زاده


	نظرات شما ()
			شنبه 84 آذر 26 ساعت 7:52 عصر



		لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عکس [عناوین آرشیوشده]

	پارسی بلاگ

[ و انس پسر مالک را نزد طلحه و زبیر به بصره فرستاد تا آنان را حدیثى به یاد آرد که از رسول خدا ( ص ) شنیده بود . انس از رساندن پیام سر برتافت و چون بازگشت گفت : « فراموش کردم . » امام فرمود : ] اگر دروغ میگویى خدایت به سپیدى درخشان گرفتار گرداند که عمامه آن نپوشاند [ یعنى بیمارى برص . از آن پس انس را در چهره برص پدید گردید و کس جز با نقاب او را ندید . ] [نهج البلاغه]


	مدرسه